ریخته شدن پر پرندگان کنایه از تو لک رفتن کنایه از عاجز شدن، زبون گشتن، برای مثال آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّۀ لاغری چه خیزد؟ (امثال وحکم - ۴۷)، کنایه از مقهور شدن، کنایه از مجرد شدن
ریخته شدن پر پرندگان کنایه از تو لک رفتن کنایه از عاجز شدن، زبون گشتن، برای مِثال آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّۀ لاغری چه خیزد؟ (امثال وحکم - ۴۷)، کنایه از مقهور شدن، کنایه از مجرد شدن
بسیار خوی کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). خوی از چهره چکیدن، شرمنده شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : عشق میریزد عرق چون دل شود صید هوس هر که میمیرد طبیبش میکشد شرمندگی. ناظم هروی (از آنندراج). ، سعی در کاری کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : از پی شادابی معنی عرقها ریختم فیضها ده در زمین شعر باران مرا. رائج (از آنندراج)
بسیار خوی کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). خوی از چهره چکیدن، شرمنده شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : عشق میریزد عرق چون دل شود صید هوس هر که میمیرد طبیبش میکشد شرمندگی. ناظم هروی (از آنندراج). ، سعی در کاری کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : از پی شادابی معنی عرقها ریختم فیضها ده در زمین شعر باران مرا. رائج (از آنندراج)